تصور خطاء اگوست كُنت از دين هدف و نتيجه دين الهي، كشف قوانين تجربي و علت هاي حوادث طبيعي نيست كه آگوست كنت چنين خيال كرده است علم،عقل،دين 19
تصور خطاء اگوست كُنت از دين:
بنابر «تعريف صحيح دين» آنطور كه آورندگان اديان الهي گفته اند و عقل نيز آنرا تاييد ميكند و آنچه از تجربه تاريخ و گفته فيلسوفاني واقع گرا همچون راسل، بخوبي روشن ميشود اين است كه «تصور» فيلسوفاني همچون آگوست كنت درباره «دين» باينكه هدف «دين و فلسفه» همچون علوم تجربي، «شناخت علت هاي حوادث طبيعي» است و با پيدايش علوم تجربي، ديگر جايگاهي براي فلسفه و دين باقي نخواهد ماند «تصوري خطاء و خلاف واقع است» در حاليكه با تعريف سابق از دين الهي، روشن شد كه هدف و نتيجه دين الهي، كشف قوانين تجربي و علت هاي حوادث طبيعي نيست كه آگوست كنت چنين خيال كرده است و «دين صحيح» و «علوم تجربي» همانطور كه راسل هم به آن اعتراف كرده است، هيچكدام هيچ زماني در طول تاريخ بشر تا بحال جايگزين ديگري نبوده اند و نيستند تا خيال شود با پيدايش علوم تجربي، ديگر، دين از كارايي اش ميافتد بلكه آنطور كه ما از ديدگاه آورندگان اديان بزرگ الهي و نيز تجربه تاريخ و ديدگاه فيلسوفاني همچون راسل و. .. نشان داديم «دين» در مسير انسانسازي و رفع ضعف هاي بشري هيچ جايگزيني ندارد و روز به روز با پيشرفت علوم تجربي و فلسفه، نياز به دين صحيح الهي و رهبري الهي (و دستورات نجات بخش الهي) بيشتر احساس ميشود ـ همچنانكه آگوست كنت خيال ميكرد كه با پيدايش علوم تجربي، فلسفه هم از كارايي ميافتد و دوران «دين و ما بعد الطبيعه»، هر دو پايان ميپذيرد اين گفته اگوست كنت كاملا نشان ميدهد كه كنت همچنانكه در تصوراتش از تعريف دين به خطا رفته است در تصوراتش از تعريف «ما بعد الطبيعه» هم باز به خطا رفته است چون ما بعد الطبيعه، منحصر به ما بعد الطبيعه ارسطو و افلاطون نيست كه بيشتر اش موهومات است همچنانكه فلسفه رشته هاي متعدد و مختلفي دارد همچون فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق و فلسفه شناخت و غيره كه روز به روز، رو به توسعه و پيشرفت است و تخصصي شدن فلسفه در رشته هاي متعددش در قرون جديد بهترين گواه بر اين گفته است كه ما بعد الطبيعه دوراناش به پايان نرسيده و همچنان رو به توسعه است در حاليكه حقوق و اخلاق و فضيلت از طريق تفكرات «پوزيتيويسم و دنباله رواناش» به نابودي كشانده ميشود و آنها از اثبات حقوق ذاتي و عقلي و حُسن و قُبح ذاتي و عقلي كه پايه هاي فلسفه حقوق و اخلاق را تشكيل ميدهند عاجزند و در يك كلام، آنجا كه پاي اسب علم حسّي، ديگر به پيش نميرود، كار فلسفه و اسب تازي آن، تازه شروع ميشود و به عبارت ديگر آنجا كه شناخت حسي، ديگر كارايي ندارد كار فلسفه تازه شروع ميشود و همچنين آنجا كه علوم «تجربي» و «فلسفه» نميتوانند بعضي از ضعفهاي بشر را در آن جهاتي كه گفته شد جبران كنند «كار دين» تازه شروع ميشود و بقول فيلسوفان قرن بيستم در اروپا و آقاي راسل، «علوم تجربي مفيد اند اما براي سعادت بشر به تنهايي كفايت نميكنند و نميتوانند جايگاه اخلاق و دين را پُر كنند» تعجب اينجا است كه پس از دو قرن كه از زمان آگوست كنت ميگذرد و اين گفته هاي گذشته اش در تعريف دين و ما بعد الطبيعه و پايان پذيرفتن دوران ما بعد الطبيعه و دين مورد نقد و ابطال قرار گرفته است تازه بعضي از متولدين جديد از طريق ديگري، ميخواهند راه آگوست كنت را بپيمايند و به قول آنها دوران وحي و دستورات دين را پايان يافته يا در حال پايان يافتن، معرفي كنند و به قول آنها دوران دين را دوران كودكي بشر دانسته كه با پيشرفت علوم تجربي و تمدن بشري، ديگر بشر از رهبران الهي و دستورات آنها بي نياز ميشود همچنانكه كودك با بزرگ شدن از كمك مادر و پدر، بي نياز ميشود. در حاليكه مثال زدن اينها، نياز بشر را به دين همچون نياز طفل به كمك مادر و پدر «چون طفل در شيرخوارگي و دوران كودكي ضعف بدني و عقلي دارد نميتواند راه برود بايد مادر دست او را بگيرد و راه ببرد و نيز عقل اش نميرسد تجارت كند و لذا پدر و بزرگترها بايد براي آنها معامله و تجارت كنند» كاملاً مثالي بيجا و خطا است.زيرا چنانچه گذشت نياز بشر به حكومت و دين به خاطر اين نبود كه بشرها نميتوانند راه بروند يا عقل شان نميرسد منافع خود را تشخيص دهند (لذا پدر و مادر بايد كمك آنها در راه رفتن يا خريد و تجارت بكنند) بلكه نياز بشر بالغ و عاقل، به حكومت و دين بخاطر اين است كه بشرهاي بالغ و عاقل هم توانايي زياد بدني دارند و هم توانايي عقلي زيادي كه ميتوانند علاوه بر تشخيص منافع شخصي شان به كلاه برداري ديگران و يا زورگويي بر ضعيفترها، اقدام كنند.
بخاطر همين دو جهت ضعف (محدوديت علمي و عقلي و خودخواهي افراطي) است كه بشر به جامعه سياسي كه فكر ميكنند اين دو جهت را ميتواند كاملا جبران كند تن در ميدهند در حاليكه چنانچه گذشت جبران كامل اين دو جهت ضعف بشر هم تنها با تأسيس حكومتهاي بشري و بدون اعتقاد به خدا و آخرت ممكن نيست و نياز بشر به «دين الهي واقعي و صحيح»، بخاطر اين دو جهت اخير است كه اصل نياز به حكومت هم بخاطر آن دو جهت ضعف بود كه اينك گفته شد نه بخاطر ضعف بدني و عقلي كه در كودكان شيرخوار و غيره است.
ـ نكته ديگر اينكه بنابر فرض وجود خدا و اثبات اش كه بعدا ميآيد و بر فرض اعتقاد به خدا و رسوخ چنين اعتقادي، در قلب مومنان و راهنمايي بشر در قوانين اقتصادي و سياسي و غيره از طرف «خداوند دانا به همه چيز»، مشكلات بشر از جهت فردي و اجتماعي و اقتصادي و سياسي و تربيتي و غيره حلّ ميشود همچنانكه درباره حكومت انبياء و اوصيا انبيا، چنين بوده و جهاني شدن عدالت و آباداني در حكومت منجي آخر الزّمان (امام زمان) تنها بخاطر احياي دين صحيح و اجراي كامل احكام الهي در تمام ابعاد و عدالت رهبر الهي و مجريان است و بدون شك، در آن نظام ديني الهي منجي الهي آخر الزّمان حتّي رفاه دنيايي هم به حداكثر خود ميرسد چنانچه، در اخبار غيبي آمده است و ظاهر گفته بعضي درباره دين باينكه دين با رفاه اجتماعي كاري ندارد و وظيفه دين ارائه قوانين اقتصادي و اجتماعي و تامين رفاه و سعادت همه جانبه بشر نيست اين حرفهاي اينان تنها بخاطر آن است كه اينها «دين واقعا الهي» را كه تامين كننده تمام سعادت مادي و معنوي بشر است را به طور كامل متوجه نشدند و مشاهده اديان تحريف شده موجود و بالاخص مذاهب صوفيانه باصطلاح عرفاني كه به ترك دنيا، سفارش ميكنند آنها را به اين اشتباه انداخته است (و يا آنكه بخاطر غيبت امام معصوم، ما، نتوانستيم اسلام را بطور كامل بشناسيم و بطور كامل اجرا كنيم ولي در عين حالي موفقيت نظام اسلامي موجود باز قابل مقايسه با ديگر نظامهاي بشري نيست و در پيشرفت كشور در زمان نظام اسلامي از جهت علمي و. .. جهش چشمگير انجام گرفته است با توجه مخالفت ابرقدرتهاي شرق و غرب و بالاخص آمريكا كه در جهت عدم موفقيت جمهوي اسلامي ايران ميكوشند. با وجود اين جهل و خطاً ما در شناخت اسلام و اجراي آن چه رسد به زمان حضور امام زمان (عج) كه اسلام آنطور كه هست بطور كامل شناخته و اجرا ميشود و در نتيجه جهان پر از آباداني و عدالت و برادري ميشود.) سيد محمد رضا علوي سرشكي