ماهيت سازمان ملل (بخش نخست) سازمان ملل متحد، ماهيتاً از تأمين امنيت و صلح جهاني و عدالت، عاجز است. چون حفظ امنيت و صلح و عدالت را به «ابرقدرتهايي» در شوراي امنيت سپرده است، كه خودشان، بزرگترين متجاوزان و ناامن كنندگان و ستمگران جهاناند ماهيت سازمان ملل متحد تحريك رئيس جمهور تحليل تحريك ماده تجاوز ماهيت سازمان ملل متحد:
گزارش 🙁 اما واقع امر اين است كه) اولين قدم آن، توسط «انگليس» در لندن با تعدادي از كشورهاي دوستاش در تاريخ 12- ژوئن- 1941 در كاخ سنت جيمز گرفته شد و به «اعلاميه بين المتحدين» ناميده شد.
دو ماه بعد «رئيس جمهور امريكا – روزولت و نخست وزير انگليس چرچيل» در ناوي در درياي اتلانتيك اميدواري كردند كه نظامي جهاني تأسيس شود و در منشوري اعلان كردند اين منشور معروف به «منشور اتلانتيك» شد.
تقريباً يكسال بعد يعني در سال 1942 نمايندگان «بيست و شش كشوري كه عليه آلمان نازي ميجنگيدند» در واشنگتن (ايالات متحده امريكا )، اعلاميهاي را در همين باره امضا كردند كه به «اعلاميه ملل متحد» ناميده شد.
باز تقريباً يكسال بعد يعني سال 1943 نمايندگان «انگليس و امريكا و شوروي و چين» در جلساتي در مسكو و در تهران بر لزومتأسيس سازماني بينالمللي كه براساس «حاكميت برابر كشورها» براي حفظ صلح و امنيت جهاني در اسرع وقت تأسيس شود تأكيد كردند.
امّااولين گام اجرايي آن در يكسال بعد يعني در سال 1944 در واشنگتن ايالات متحده امريكا در كاخ معروف به دامبارتن اوكس، ميان «امريكا و شوروي و انگليس» در مرحله اول و در مرحله دومين ميان «انگليس، امريكا و چين» تشكيل شد يعني ميان «ابرقدرتهاي جهان» آن روز و «تمام چگونگي سازمان ملل متحد و اهداف و اصول و اركان آن» را اين ابرقدرتهاي آن روز پيشنهاد كردند و ماهيت سازمان ملل را به نام هدف صلح و امنيت جهاني ولي براساس حاكميت خودشان بر ساير ملل بنا نهادند و با قراردادن امتيازات زيادي براي خود، برابري حاكميت ملتها را نقض كردند و پيشنهاد كردند سال بعد يعني سال 1945 در سانفرانسيكو ايالات متحده امريكا بامضاي دوستانشان برسد.
در نتيجه در سال 1945 نمايندگان پنجاه كشور از دوستان چهار ابرقدرتهاي آن روز جهان يعني پيروان و دوستان امريكا، انگليس و شوروي و چين آن را امضا كردند و به كنفرانس «سرانفرانسيكو» معروف شد. و «رياست جلسات آن»، هم با همان «ابرقدرتها» به نوبت انگليس، امريكا، چين و شوروي بود.
تحليل :در نتيجه سازمان ملل متحد، ماهيتاً از تأمين امنيت و صلح جهاني و عدالت، عاجز است. چون حفظ امنيت و صلح و عدالت را به «ابرقدرتهايي» در شوراي امنيت سپرده است، كه خودشان، بزرگترين متجاوزان و ناامن كنندگان و ستمگران جهاناند البته چه بسا به دست كشورها و رژيمهاي دوستانشان و پيروانشان در منشور متناقض سازمان ملل متحد آمده است كه؛ عضو گرفتن جديد و يا اخراج و تعليق بعضي از اعضا را با اجازه ابرقدرتهاي پنجگانه، قرار داده، بطوري كه رأي اكثريت مجمع و حتي رأي دو سوم مجمع بدون اجازه ابرقدرتها، تأثير نهايي خود را ندارد. و نيز در مهمترين ركن سازمان ملل يعني ركن «شوراي امنيت» كه اجراي هدف سازمان ملل يعني حفظ صلح و امنيت جهاني را بعهده دارد، ابر قدرتها طبق ماده 23 عضو دائمي آن ميگردند. و در ماده 27 در اين مهمترين ركن سازمان ملل يعني «شوراي امنيت» باز ابرقدرتها از حق وتو برخوردارند (در حالي كه ساير كشورها از چنين حقي محروماند) حال از طرفي با توجه به اينكه «شوراي امنيت»، مسئول اجرا هدف سازمان ملل است يعني حفظ امنيت جهاني با دادن چنين امتيازي به ابرقدرتها، جهان بنفع «ابرقدرتها» امن و براي «ساير كشورها» در مقابل تحريكات آشوبگرانه ابرقدرتها، ناامن ميشود يعني ابرقدرتها ميتوانند هر كشور دوستي را بر عليه هر كشور ديگر كه زير نفوذ نميرود، بطور پنهاني تحريك به جنگ كنند و در صورت «شكايت كشور مورد تجاوز قرار گرفته»، ابر قدرتها، ميتوانند هر حكم «شوراي امنيت» را كه بخواهند عليه آن متجاوز، صادر شود وتو كنند و پيوسته در تاريخ سازمان ملل چنين رويه ظالمانهاي در شوراي امنيت جاري بوده و هست مثل استفاده از حق وتو امريكا در تجاوزات اسرائيل به مسلمانان و حتي اگر كشور متجاوز به تحريك آنها تجاوز، نكرده باشد تنها همين كه كشور متجاوز دوست وفادار ابرقدرتي باشد آن ابرقدرت، بنفع دوستاش وتو ميكند و يا حتي اگر متجاوز يك از اين ابرقدرتها باشد ابرقدرت دوستاش بنفع او وتو ميكند.
ادامه دارد …
سيد محمد رضا علوي سرشكي